پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

فرهنگی مذهبی- نیازمندی ها - یارانه - و خیلی چیزای جالب دیگه
پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

فرهنگی مذهبی- نیازمندی ها - یارانه - و خیلی چیزای جالب دیگه

جنگ با کفار حرام است!

اگر کفار بیایند و تمام کشورهای اسلامی را بخواهند بگیرند، ایران را بگیرند؛ عراق را بگیرند؛ عربستان را بگیرند؛ مراکش و تونس و مصر و همه کشورها را بگیرد و به شما مسلمانان کاری نداریم و شما مسلمانان درماه محرم سینه زنی می کنید آزاد، قمه زنی می کنید آزاد هستید، نماز می خوانید آزاد، روضه می گیرید آزاد، به دین شما اصلا کار نداریم اگر کفار حمله بکنند و این کار را بکنند، حرام است با این کفار جنگیدن

این هم از دیگر تفضلات شیخ حسن اللهیاری

زمین فقط تورا می خواند

امروز شیعه حقجو وانقلابی بیش از هر موقعی دیگر میخواهد حسینی عمل کند اما چه کنیم که شرایط خارج و داخل کشور عزیزمان مارا کاظمی بار آورده است!

شاید اگر ایوب هم امروز جای ما بود دیگر صبر نمیکرد...!
صبر نمیکرد از فتنه یهودیان از توحش نوادگان ابوسفیان و ظلم یزیدیان....صبر نمیکرد از خنجر منافقان و افکار جاهلان و زبان دراز و دهان گشاد بی خردان که نه حدیث خواندند و نه مصحف شریفمان قرآن، مقاله های منحرفان خوراکشان شده، از من وتو آب میخورند و لقمه فارسی وان قوت قالبشان...نتیجه هم تبرج میکنند و عرضه اندامشان، عده ای هم هنوز سر در برف آب شده زمستان دارند در این آشفته بازار جهان...و تو کجایی ای امام الانس و الجان یا شریک القرآن یا قاطع البرهان و یا خلیفه الرحمان...و زمین فقط تو را میخواند...تو...
یا صاحب الزمان عج...

سیم خاردار

 
واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.
داوطلب زیاد بود ...
قرعه انداختند.
افتاد بنام یه جوون.
همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!
گفت: " چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! "
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون .
جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون.
همه رفتن الا پیرمرد.

گفتند: " بیا! "
گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!
مادرش منتظره! "

رد شدن از روی سیم خاردار

خاطره آیت‌الله خامنه‌ای از انتصاب ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران

البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا میداند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روی مسؤولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش میکردند که چگونه قضایا را جمع‌وجور کنند. مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگرچه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسؤولیت را به من متوجه کنند.


در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، باتضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا ! تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه‌ی شورای رهبری، این مسؤولیت متوجه من شود، خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسؤولیت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم، تا این کار انجام نگیرد؛ ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت.
من همین الان خودم را یک طلبه‌ی معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم؛ نه فقط برای این شغل باعظمت و مسؤولیت بزرگ، بلکه - همان‌طور که صادقانه گفتم - برای مسؤولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آن‌چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوّة».
برای این مسؤولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم این مسؤولیت را در حد وسع خودم - که تکلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این تکلیف من است، که امیدوارم ان‌شاءاللَّه مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولىّ‌عصر(عج) و مؤمنین صالح باشم.

ما موظّفیم مـردم را بـه بهشت برسانیــم

 
آیت الله معظم امـام خامنــه ای حفظه الله :

گاهى شنیــده می شود کسانى در گوشه‌وکنـار وقتـى صحبــت از
هدایـت و راهنمایـى و بیان حقایق دینــى و ماننـد اینها میشود،
میگوینــد آقـا، مگـر ما موظّفیم مـردم را بـه بهشت برسانیــم ؟
خب بله، بله، همیــن است.
فرق حاکم اسلامى با حکّام دیــگر در همیــن است، 
حاکم اسلامى میخواهد کارى کنــد که مردم بـه بهشت برسنــد .
لذا راه‌ها را بایــد هموار کنــد. اینـجا بحثِ زور و فشار و تحمیـل نیست، بحثِ کمک کــردن است.

1393/02/23

مرد ثروتمند و مرد ژنده پوش در حضور رسول اکرم (ص)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مجلس خود نشسته بود، یارانش او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. مسلمان فقیر و ژنده پوشى از در رسید.  به اطراف متوجه شد، در نقطه اى جایى خالى یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوى مرد ثروتمندى قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه هاى خود را جمع کرد و خودش را به کنارى کشید، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: ترسیدى که چیزى از فقر او به تو بچسبد؟!
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که چیزى از ثروت تو به او سرایت کند؟»
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟»
نه یا رسول اللّه !
«پس چرا پهلو تهى کردى و خودت را به کنارى کشیدى ؟»
اعتراف مى کنم که خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمى از دارایى خودم را به این برادر مسلمان خود ببخشم.
مرد ژنده پوش : ولى من حاضر نیستم بپذیرم.
جمعیت : چرا؟!
چون مى ترسم روزى مرا هم غرور بگیرد و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتارى بکنم که امروز این شخص با من کرد...