پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

فرهنگی مذهبی- نیازمندی ها - یارانه - و خیلی چیزای جالب دیگه

پشت پرده شبکه اهل بیت؟!!!

فرهنگی مذهبی- نیازمندی ها - یارانه - و خیلی چیزای جالب دیگه

دانلود مداحی های فاطمیه 93

1. حاج امیر عباسی

ردیف

موضوع

پخشاجرا

حجم
(KB)

زمان
1از نخست زندگی هرگز نمیشد باورم (روضه/جدید)1,9760:06:28
2همسنگر حیدر تا لحظه آخر (زمینه/جدید)2,2940:07:33
3وای وای وای مادر (شور/جدید)8550:02:39
4خورشید بی نشان زهرا (تک/جدید)7760:02:22
5دل می تپد این شب ها با یاد تو (جدید)1,1970:03:49
6یا زهرا ببین دلم به غم اسیره (روضه/جدید)1,5600:05:03

 

ادامه مطلب ...

پیامک های مخصوص فاطمیه

خبر از یک زن بیمار شود می میرم
مادری دست به دیوار شود می میرم
با زمین خوردن تو بال و پرم می ریزد
چادرت را نتکان عرش به هم می ریزد
 

ادامه مطلب ...

50 دروغ BBC

برخی معتقدند که بی بی سی زرنگ است، راست می‌گوید؛ اما نه همیشه. به وقت و بزنگاه دروغ می‌گوید و سعی می‌کند زرورق‌پیچش کند تا به استناد همین زرورق و راست‌هایی که مخاطب قبلا از او شنیده است دروغ را باور کند. اما اخبار این رسانه انگلیسی خود می گویند که بی بی سی نه به وقت و نه بزنگاه، بلکه معمولا دروغ می گوید. این که چگونه این کار را می کند نیاز به دقت زیادی دارد، به همین خاطر دروغ هایش را راست می نماید.

این گزارش نشان می دهد که بی بی سی چطور تاریخ را عوض می کند؛ دو ماجرای تاریخی بی ربط را پشت سر هم روایت می کند؛ حرف هایی را جعل می کند؛ دروغ هایی را از زبان کارشناسانش دائما تکرار می کند؛ از جانب دیگران بیانیه صادر می کند؛ هر چیزی را سیاسی می بیند و امنیتی؛ هر خبری که منبعش مقامات رسمی جمهوری اسلامی باشند را زیر سوال می برد، سنگ پراکنان به جمهوری اسلامی را تایید می کند؛ برای رهبرانش خط و نشان می کشد و دست آخر هم مجریانش ژست بی طرفی می گیرند. اینها همه گوشه ای است از رسانه ای که دختران مجرد را مادران داغدار می خواند؛ همکاری با همکارانش تکذیب می کند؛ برای جمهوری اسلامی کلاهک های هسته ای می سازد و آنقدر دروغ می گوید که صدای فعالان بین المللی را هم در می آورد.

گزارش مستند پنجاه دروغ بی بی سی، مشتی بر خروار دروغ هایی انداخته که هر روز از شبکه سلطنتی بی بی سی برای مخاطبینی به نمایش گذاشته می شود که گمان می کنند «بی بی سی گاهی دروغ می گوید». مشتی که تنها گویای تنوع و فراوانی این دروغ هاست.

1. دختر مجردی که در بی بی سی مادر شد؛

گوینده بخش خبری بی بی سی فارسی چهارشنبه 28دسامبر (7دی) گفت: «یکی از "مادرانی" که در اعتراض به بازداشت فرزندان خود، در پارک لاله تهران بست می نشستند، بازداشت شد. "ژیلا کرم زاده" بهمن ماه سال 88 بازداشت و حدود یک ماه زندانی شد و دادگاه بدوی در فروردین ماه او را به چهار سال زندان محکوم کرد.

خانم کرم زاده، زمانی که برای گرفتن گذرنامه به اداره گذرنامه مراجعه کرده بود، دستگیر و برای اجرای محکومیت به زندان منتقل شد.» خدیجه مقدم (فعال فمینیست) که به عنوان مطلع و برای اعلام همبستگی با زن بازداشت شده، با تلویزیون فارسی بی بی سی ارتباط تصویری برقرار کرده بود، سخنان جالب توجهی را بر زبان آورد.

  ادامه مطلب ...

جنگ با کفار حرام است!

اگر کفار بیایند و تمام کشورهای اسلامی را بخواهند بگیرند، ایران را بگیرند؛ عراق را بگیرند؛ عربستان را بگیرند؛ مراکش و تونس و مصر و همه کشورها را بگیرد و به شما مسلمانان کاری نداریم و شما مسلمانان درماه محرم سینه زنی می کنید آزاد، قمه زنی می کنید آزاد هستید، نماز می خوانید آزاد، روضه می گیرید آزاد، به دین شما اصلا کار نداریم اگر کفار حمله بکنند و این کار را بکنند، حرام است با این کفار جنگیدن

این هم از دیگر تفضلات شیخ حسن اللهیاری

زمین فقط تورا می خواند

امروز شیعه حقجو وانقلابی بیش از هر موقعی دیگر میخواهد حسینی عمل کند اما چه کنیم که شرایط خارج و داخل کشور عزیزمان مارا کاظمی بار آورده است!

شاید اگر ایوب هم امروز جای ما بود دیگر صبر نمیکرد...!
صبر نمیکرد از فتنه یهودیان از توحش نوادگان ابوسفیان و ظلم یزیدیان....صبر نمیکرد از خنجر منافقان و افکار جاهلان و زبان دراز و دهان گشاد بی خردان که نه حدیث خواندند و نه مصحف شریفمان قرآن، مقاله های منحرفان خوراکشان شده، از من وتو آب میخورند و لقمه فارسی وان قوت قالبشان...نتیجه هم تبرج میکنند و عرضه اندامشان، عده ای هم هنوز سر در برف آب شده زمستان دارند در این آشفته بازار جهان...و تو کجایی ای امام الانس و الجان یا شریک القرآن یا قاطع البرهان و یا خلیفه الرحمان...و زمین فقط تو را میخواند...تو...
یا صاحب الزمان عج...

سیم خاردار

 
واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.
داوطلب زیاد بود ...
قرعه انداختند.
افتاد بنام یه جوون.
همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!
گفت: " چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! "
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون .
جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون.
همه رفتن الا پیرمرد.

گفتند: " بیا! "
گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!
مادرش منتظره! "

رد شدن از روی سیم خاردار

خاطره آیت‌الله خامنه‌ای از انتصاب ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران

البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا میداند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روی مسؤولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش میکردند که چگونه قضایا را جمع‌وجور کنند. مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگرچه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسؤولیت را به من متوجه کنند.


در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، باتضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا ! تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه‌ی شورای رهبری، این مسؤولیت متوجه من شود، خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسؤولیت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم، تا این کار انجام نگیرد؛ ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت.
من همین الان خودم را یک طلبه‌ی معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم؛ نه فقط برای این شغل باعظمت و مسؤولیت بزرگ، بلکه - همان‌طور که صادقانه گفتم - برای مسؤولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آن‌چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوّة».
برای این مسؤولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم این مسؤولیت را در حد وسع خودم - که تکلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این تکلیف من است، که امیدوارم ان‌شاءاللَّه مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولىّ‌عصر(عج) و مؤمنین صالح باشم.

ما موظّفیم مـردم را بـه بهشت برسانیــم

 
آیت الله معظم امـام خامنــه ای حفظه الله :

گاهى شنیــده می شود کسانى در گوشه‌وکنـار وقتـى صحبــت از
هدایـت و راهنمایـى و بیان حقایق دینــى و ماننـد اینها میشود،
میگوینــد آقـا، مگـر ما موظّفیم مـردم را بـه بهشت برسانیــم ؟
خب بله، بله، همیــن است.
فرق حاکم اسلامى با حکّام دیــگر در همیــن است، 
حاکم اسلامى میخواهد کارى کنــد که مردم بـه بهشت برسنــد .
لذا راه‌ها را بایــد هموار کنــد. اینـجا بحثِ زور و فشار و تحمیـل نیست، بحثِ کمک کــردن است.

1393/02/23

مرد ثروتمند و مرد ژنده پوش در حضور رسول اکرم (ص)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مجلس خود نشسته بود، یارانش او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. مسلمان فقیر و ژنده پوشى از در رسید.  به اطراف متوجه شد، در نقطه اى جایى خالى یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوى مرد ثروتمندى قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه هاى خود را جمع کرد و خودش را به کنارى کشید، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: ترسیدى که چیزى از فقر او به تو بچسبد؟!
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که چیزى از ثروت تو به او سرایت کند؟»
نه یا رسول اللّه !
«ترسیدى که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟»
نه یا رسول اللّه !
«پس چرا پهلو تهى کردى و خودت را به کنارى کشیدى ؟»
اعتراف مى کنم که خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمى از دارایى خودم را به این برادر مسلمان خود ببخشم.
مرد ژنده پوش : ولى من حاضر نیستم بپذیرم.
جمعیت : چرا؟!
چون مى ترسم روزى مرا هم غرور بگیرد و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتارى بکنم که امروز این شخص با من کرد...

زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت


دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوختهیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد و در بر سینه می زدمحراب می نالید و منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بودجانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش سرایت داشت؛ هیئت کربلا شدباغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواستناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتادعباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سریند یازهرای محسن غرق خون بودسجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدمخط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاستدر عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرندگودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانهدیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیمزهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت

شاعر : حسن بیاتانی

ملت عشق (با اجازه شاعر)

گـوهــرانِ هنــــر از دســت تـو بالا شده اند / آن نبــــودند کـــه امــــروز معمّـــــا شده اند 
قطــرگانی کـه ز چشـم تـو فـــرو ریختـه اند / هجـرتی کـرده ز چشــمان تو، دریا شده اند 
ای شهِ کربِ بلا، نورِ دو چشمان رسول (ص)/ خلـقِ عالـــم به عـزایت همـه بر پا شده اند 
هـر کجــا می نگـرم کربِ بلای دگـری ست / ملتِ عشـق به ضــدِّ همـه اعــدا شــده اند 
آنکـه بَر زَر شـد و ســر بُرد به درگاهِ ســتم / وآنکه بَر نیزه سَری بُرده چه رسـوا شده اند 
شام،در شامِ بلایی ست تو خود می بینی / قاتـلان تــو، پی قـــومِ یهـــــــودا شده اند!! 
جگـر از سـینه ی مُسـلم که به دندان بدَرَند / دشـــمنِ مــــــادرِ تــو، اُمِ اَبیــــــها شده اند 
پَرده دار است یهودی به حَرَم، صد افسوس / نــزدِ صهیـــون بنگــر تا بـه کمـــر تا شده اند 
دیـن وهـــاب کجـــا دین رسول الله است؟!! / همــه بـر ضـــدِّ خـــداوند کـه بـر پا شده اند 
چـه نقــــابی زده بـودند به صــــورت از دین / چهـــره پنهـان شدگان، حال هویدا شده اند 
قســـم ای مـاهِ خراسـان به خـــدا اُمَـت تو / بَر عدالت به جهــان سخت مهیـّــا شده اند 
ملّــتِ عشـــــق، نـه آرام نشــیند هـــــرگـز / طـارق امـروز اگــــر اهـــــلِ مُـــدارا شده اند 
طارق خراسانی

چکامه ای از حمیده ‌سادات غفوریان

در سختی و در بلا نگه می‌دارد/نامرئی و بی صدا نگه می‌دارد

تو جانب اهل حق نگه دار و ببین/دستان خدا تو را نگه می‌دارد


چشم‌ها را به روی هم مگذار/که سکون نام دیگر مرگ است

دشمنانت همیشه بیدارند/خواب گاهی برادر مرگ است


گوش کن؛ در سکوت مبهم شب/پچ‌پچی موذیانه می‌آید

گربه بی‌حیای همسایه/نیمه‌شب‌ها به خانه می‌آید


پسرم! خواب گرم و شیرین است/اینک اما زمان خواب تو نیست

تا زمانی که حیله بیدار است/چه کسی گفته وقت لالایی است؟!

  ادامه مطلب ...

شعری در سوگ حضرت فاطمه (س)

ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند

نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند

حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است

چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند

مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید

شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند

با واژه های از رمق افتاده آمدم

می خواست این غزل به شما اقتدا کند

حالا اجازه هست شما را از این به بعد

این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟

مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...

تا اینکه لای لای تو با او چها کند

یادش بخیر مادرم از کودکی مرا

می برد تکیه تکیه که نذر شما کند

یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها

می برد با حسین شما آشنا کند

در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم

تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند

مادر! دوباره زخم شما را سروده ام

باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:

یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود

دست تو را چگونه ز مولا جدا کند

باور نمی کنم که رمق داشت دست تو

مجبور شد که دست علی را رها کند...

تو روی خاک بودی و درگیر خار بود

چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات

این خاک معصیت زده را کربلا کند

زخمی که تو نشان علی هم نداده ای

چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند

باید شبانه داغ علی را به خاک برد

نگذار روز، راز تو را برملا کند...

گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟

افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند

با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت

می رفت تا برای ظهورش دعا کند

از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد

پایان شعر بود که توفان شروع شد

ضوابط پوشش در دانشگاه های جهان

کشورهای نا مسلمان به اهمیت پوشش برای پیشرفت علمی و سایر پیشرفت ها پی بردند ولی ما....


برخی از ضوابط و مقررات دانشگاه ایالتی آدامز آمریکا:

  • موها باید به طور تمیز و مرتب و یقه بالایی بسته شده باشد و ناخن‌ها رنگ طبیعی و اندازه مناسب داشته باشند.
  • زیورآلات و آرایش ملایم قابل قبول است.
  • زیورآلاتی که در دهان یا صورت قابل رویت باشند، مجازنیست.
  • خالکوبی‌های در معرض دید مجاز نیستند.
  • نمادها یا رنگ‌های گروه‌های خاص نباید در دانشگاه نمایش داده شوند.
  • جین آبی مجاز نیست.
  • عینک دودی مجاز نیست.
  • الکل، تنباکو و مواد مخدر در دانشگاه مجاز نیست.
  • استفاده از موبایل و پیجر ممنوع است(لطفا خاموش نگه داشته شوند)


برخی از ضوابط و مقررات دانشگاه استمپ‌فورد بنگلادش:

  • پوشیدن تی‌شرت یا زیرپیراهنی زنانه و بی‌‌ آستین مجاز نمی‌باشد.
  • پوشیدن شلوارهای جین، مندرس یا پاره و بریده شده پذیرفته نیست.
  • استفاده از لباس‌های تحریک‌آمیزو وسوسه‌انگیز ممنوع است.


یکی از ضوابط و مقررات دانشگاه لایبرتی آمریکا:

  • موی “دم‌اسبی ” و هرگونه پوشش تنگ و مخالف عفت ممنوع است


جوانان ما در دانشگاه ها به مقررات احترام میگزارند؟

پوشش در دانشگاه شما چگونه است

وبلاگ دیگه من

با سلام! از اینکه خیلی وقته مطلبی نگذاشته ام معذرت می خوام.

فعلا" سخت مشغول یه وبلاگ دیگه هستم که در زمینه تخصصی خودم هست.

وبلاگ اثر پروانه ای که در مورد برنامه نویسی حرفه ای با زبان #C (سی شارپ هست) به نظرم در نوع خودش کم نظیره.


butterfly - ʚĭɞ - ßữʈʨɾflỵ ⓔⓕⓕⓔⓒⓣ

یادم باشد...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را.

یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست، یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.

یادم باشد باید در برابر فریـــادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم.

یادم باشد از چشمه درسِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن.

یادم باشد سنگ  خیلی تنهاست، یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند.

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکراراشتباهات گذشتگان.

یادم باشد زندگی را دوست دارم ....

چرا باید بگوییم امام خامنه ای



غربیها با سه کلید واژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر، افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند. 1 - امامت‌ محوری 2 - امّت‌ گرایی 3- عدالت ‌گستری 4 و 5 - دوقطبی مستکبرین- مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود. 1-امامت‌محوری : اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیاء شد. ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید امام خمینی، نشد! همه میگفتند؛ آیت‌ا... خمینی. سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم؛استاد! چرا رسانه‌های شما نمیگویند امام خمینی؟ خنده‌ای کرد و گفت آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم. کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب ولایت فقیه امام بود. گفت آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم امام، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمه‌ی امام قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم رهبر، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیت‌ا..."، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود...

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود

قادر طهماسبی