|
برخی معتقدند که بی بی سی زرنگ است، راست میگوید؛ اما نه همیشه. به وقت و بزنگاه دروغ میگوید و سعی میکند زرورقپیچش کند تا به استناد همین زرورق و راستهایی که مخاطب قبلا از او شنیده است دروغ را باور کند. اما اخبار این رسانه انگلیسی خود می گویند که بی بی سی نه به وقت و نه بزنگاه، بلکه معمولا دروغ می گوید. این که چگونه این کار را می کند نیاز به دقت زیادی دارد، به همین خاطر دروغ هایش را راست می نماید.
این گزارش نشان می دهد که بی بی سی چطور تاریخ را عوض می کند؛ دو ماجرای تاریخی بی ربط را پشت سر هم روایت می کند؛ حرف هایی را جعل می کند؛ دروغ هایی را از زبان کارشناسانش دائما تکرار می کند؛ از جانب دیگران بیانیه صادر می کند؛ هر چیزی را سیاسی می بیند و امنیتی؛ هر خبری که منبعش مقامات رسمی جمهوری اسلامی باشند را زیر سوال می برد، سنگ پراکنان به جمهوری اسلامی را تایید می کند؛ برای رهبرانش خط و نشان می کشد و دست آخر هم مجریانش ژست بی طرفی می گیرند. اینها همه گوشه ای است از رسانه ای که دختران مجرد را مادران داغدار می خواند؛ همکاری با همکارانش تکذیب می کند؛ برای جمهوری اسلامی کلاهک های هسته ای می سازد و آنقدر دروغ می گوید که صدای فعالان بین المللی را هم در می آورد.
گزارش مستند پنجاه دروغ بی بی سی، مشتی بر خروار دروغ هایی انداخته که هر روز از شبکه سلطنتی بی بی سی برای مخاطبینی به نمایش گذاشته می شود که گمان می کنند «بی بی سی گاهی دروغ می گوید». مشتی که تنها گویای تنوع و فراوانی این دروغ هاست.
1. دختر مجردی که در بی بی سی مادر شد؛
گوینده بخش خبری بی بی سی فارسی چهارشنبه 28دسامبر (7دی) گفت: «یکی از "مادرانی" که در اعتراض به بازداشت فرزندان خود، در پارک لاله تهران بست می نشستند، بازداشت شد. "ژیلا کرم زاده" بهمن ماه سال 88 بازداشت و حدود یک ماه زندانی شد و دادگاه بدوی در فروردین ماه او را به چهار سال زندان محکوم کرد.
خانم کرم زاده، زمانی که برای گرفتن گذرنامه به اداره گذرنامه مراجعه کرده بود، دستگیر و برای اجرای محکومیت به زندان منتقل شد.» خدیجه مقدم (فعال فمینیست) که به عنوان مطلع و برای اعلام همبستگی با زن بازداشت شده، با تلویزیون فارسی بی بی سی ارتباط تصویری برقرار کرده بود، سخنان جالب توجهی را بر زبان آورد.
اگر کفار بیایند و تمام کشورهای اسلامی را بخواهند بگیرند، ایران را بگیرند؛ عراق را بگیرند؛ عربستان را بگیرند؛ مراکش و تونس و مصر و همه کشورها را بگیرد و به شما مسلمانان کاری نداریم و شما مسلمانان درماه محرم سینه زنی می کنید آزاد، قمه زنی می کنید آزاد هستید، نماز می خوانید آزاد، روضه می گیرید آزاد، به دین شما اصلا کار نداریم اگر کفار حمله بکنند و این کار را بکنند، حرام است با این کفار جنگیدن
این هم از دیگر تفضلات شیخ حسن اللهیاری
امروز شیعه حقجو وانقلابی بیش از هر موقعی دیگر میخواهد حسینی عمل کند اما چه کنیم که شرایط خارج و داخل کشور عزیزمان مارا کاظمی بار آورده است!
شاید اگر ایوب هم امروز جای ما بود دیگر صبر نمیکرد...!دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت دیوار دم می داد و در بر سینه می زد محراب می نالید و منبر داشت می سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت آتش سرایت داشت؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت سریند یازهرای محسن غرق خون بود سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت باید به یاران شهیدم می رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
شاعر : حسن بیاتانی
گـوهــرانِ هنــــر از دســت تـو بالا شده اند / آن نبــــودند کـــه امــــروز معمّـــــا شده اند
قطــرگانی کـه ز چشـم تـو فـــرو ریختـه اند / هجـرتی کـرده ز چشــمان تو، دریا شده اند
ای شهِ کربِ بلا، نورِ دو چشمان رسول (ص)/ خلـقِ عالـــم به عـزایت همـه بر پا شده اند
هـر کجــا می نگـرم کربِ بلای دگـری ست / ملتِ عشـق به ضــدِّ همـه اعــدا شــده اند
آنکـه بَر زَر شـد و ســر بُرد به درگاهِ ســتم / وآنکه بَر نیزه سَری بُرده چه رسـوا شده اند
شام،در شامِ بلایی ست تو خود می بینی / قاتـلان تــو، پی قـــومِ یهـــــــودا شده اند!!
جگـر از سـینه ی مُسـلم که به دندان بدَرَند / دشـــمنِ مــــــادرِ تــو، اُمِ اَبیــــــها شده اند
پَرده دار است یهودی به حَرَم، صد افسوس / نــزدِ صهیـــون بنگــر تا بـه کمـــر تا شده اند
دیـن وهـــاب کجـــا دین رسول الله است؟!! / همــه بـر ضـــدِّ خـــداوند کـه بـر پا شده اند
چـه نقــــابی زده بـودند به صــــورت از دین / چهـــره پنهـان شدگان، حال هویدا شده اند
قســـم ای مـاهِ خراسـان به خـــدا اُمَـت تو / بَر عدالت به جهــان سخت مهیـّــا شده اند
ملّــتِ عشـــــق، نـه آرام نشــیند هـــــرگـز / طـارق امـروز اگــــر اهـــــلِ مُـــدارا شده اند
طارق خراسانی
در سختی و در بلا نگه میدارد/نامرئی و بی صدا نگه میدارد
تو جانب اهل حق نگه دار و ببین/دستان خدا تو را نگه میدارد
چشمها را به روی هم مگذار/که سکون نام دیگر مرگ است
دشمنانت همیشه بیدارند/خواب گاهی برادر مرگ است
گوش کن؛ در سکوت مبهم شب/پچپچی موذیانه میآید
گربه بیحیای همسایه/نیمهشبها به خانه میآید
پسرم! خواب گرم و شیرین است/اینک اما زمان خواب تو نیست
تا زمانی که حیله بیدار است/چه کسی گفته وقت لالایی است؟!
ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند
نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژه های از رمق افتاده آمدم
می خواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...
تا اینکه لای لای تو با او چها کند
یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
می برد تکیه تکیه که نذر شما کند
یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها
می برد با حسین شما آشنا کند
در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم
تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند
مادر! دوباره زخم شما را سروده ام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:
یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود
دست تو را چگونه ز مولا جدا کند
باور نمی کنم که رمق داشت دست تو
مجبور شد که دست علی را رها کند...
تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات
این خاک معصیت زده را کربلا کند
زخمی که تو نشان علی هم نداده ای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند
باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز، راز تو را برملا کند...
گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟
افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند
با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت
می رفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد
پایان شعر بود که توفان شروع شد
کشورهای نا مسلمان به اهمیت پوشش برای پیشرفت علمی و سایر پیشرفت ها پی بردند ولی ما....
برخی از ضوابط و مقررات دانشگاه ایالتی آدامز آمریکا:
برخی از ضوابط و مقررات دانشگاه استمپفورد بنگلادش:
یکی از ضوابط و مقررات دانشگاه لایبرتی آمریکا:
جوانان ما در دانشگاه ها به مقررات احترام میگزارند؟
پوشش در دانشگاه شما چگونه است
با سلام! از اینکه خیلی وقته مطلبی نگذاشته ام معذرت می خوام.
فعلا" سخت مشغول یه وبلاگ دیگه هستم که در زمینه تخصصی خودم هست.
وبلاگ اثر پروانه ای که در مورد برنامه نویسی حرفه ای با زبان #C (سی شارپ هست) به نظرم در نوع خودش کم نظیره.
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را.
یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست، یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.
یادم باشد باید در برابر فریـــادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم.
یادم باشد از چشمه درسِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن.
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست، یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند.
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکراراشتباهات گذشتگان.
یادم باشد زندگی را دوست دارم ....