خبر از یک زن بیمار شود می میرم
مادری دست به دیوار شود می میرم
با زمین خوردن تو بال و پرم می ریزد
چادرت را نتکان عرش به هم می ریزد
امام حسن به امام حسین میگه داداش بیا غم هامونو تقسیم کنیم :غریب کوچه ها شدن با من با من غریب کربلا شدن با تو تو خونه دست و پا زدن با من ذبیح کربلا شدن با تو نیستی و من می بینم روی خاکی مادر نیستم و تو می بینی روی خاکی خواهر خلوتی صحن بقیع با من شلوغی کرببلا با تو
عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه چوب به تـابوت تـن یـار افتاد
چه کنم درد و بلای تو به جانم چه کنم
به نگـــاه نگــرانت نگــــــــرانم چه کنم
تا سحـــــر از غم تنـــهایی تو بیــدارم
دو دلم من بــــروم یا کـه بـمانم چه کنم
دو قـدم راه نرفته نفــسم میگیرد
عمری از من نگذشته جوانم چه کنـم